عشخ مامانی و بابایی از ۱۶ تا ۱۷ ماهگی

شلام عشل مادر.حالت شه توله مادری؟میگم میدونی چن وخته وبلاگتو آپ نکلدم عشلم؟البته بگم که یه بار اومدم با گوشی آپ کنم دستم خورد همش پاک شد جیگل مامان.حالا مجبولم کالای ۲ ماه قبلتو بنویشم برات تپل من.۱۶ تا ۱۷ ماهگیت ینی شهریور ماه ما رشت بودیم ت‍پل مامان.تازه اثاث کشی ام داشتیم کلی با مامان بجلگو بابابجلگو تاله کمکم کردن تا بتونم جم کنم فشقلم.بابا بجلگم تو لو میبلد تا بزاری ما کارامونو انجام بدیم.باباییتم ۲ روز تونست مرخصی بگیره بیاد شمال با هم رفتیم امامزاده اسحاق .خیلییییییی قشنگه مادری.بعد یه گله گاو بهمون حمله کردن ما ام دوییدیم رفتیم تو ماشین.خلاصه  وسطای شهریور که جای باباییت خالی بود با بابا بجلگ اینا رفتیم همدان.خیلی قشنگ بود مخصوصا غار علی صدر.روز اول رفتیم آرامگاه بابا طاهر سوار کالسکه شدیم. تو زل زده بودی به اسبه.و باهاش حلف میزدی فشقلم. تو راه هر جا توقف میکردیم پدرمونو دل آولدی عشلم میدوییدی میرفتی میشستی جای بابا بجلگ و مثلا رانندگی میکلدی.هی  فرمونومیچرخوندی بوق میزدی و هزاران فوجولیه دیگه از جمله اینکه هر دیقه با دگمه شیشه ها رو بالا پایین میدادی و ما ام هی قفل کودک فوجولی مث تو رو باید فشار میدادیم.فرداش رفتیم آرامگاه بو علی سینا مادری.اونجا ام عکش گلفتیم.بعد رفتیم تپه هگمتانه که خیلی قدمت داشت و داشت باز سازی میشد.فرداش رفتیم غار علی صدر  که ۳ ساعت توش بودیم کلی خشته شدیم توام تو غار تو بغل بابابجلگ خوابیدی عشلم. برگشتنه ام رفتیم لالجین سفال خلیدیم جیگلم.واست یه لیوان که گاو داره روش خلیدم واشه نفشم.فرداشم رفتیم کرمانشاه تو راه همش زده بود کربلا ۵۰۰ کیلومتر عشلم.کاش قسمت میشد میرفتیم.ایشالا امام حسین (ع)بطلبه.آمین.خلاصه رفتیم نقش برجسته های ساسانی که بالای کوه بود و چن تاشو دیدیم با طاق بستان  که خیلی قشنگ بودبعدشم برگشتیم رشت و اثاث کشی کردیم رفتیم اهواز تو تاریخ یک مهر.بیشتر تیکه کلامی که این ماه بهش گیل دادی این شیه بود که هر دیقه میگفتی با  نه.از فوجولیم که دیگه کم مونده از شقف بری بالا مامانی و بابایی و همه یه عالم عاشقتن و دوشت دالن مادری فدات.ایشالا خدا تولو واسه ما و همه نینی ها رو واسه مامان باباهاشون حفظ کنه .اونای که نی نی ندارن بده بهشون ایشالا.الهی آمین.