مامانی فداش بشه
امروز علی مامان یه ماه و نیمش شده.باباییشم رفته سفر کاری.دل علی مامان واسه باباییش تنگ میشه.و دل باباییشم یه دنیا واسه علی مامان که قبونش برم تنگ میشه. مامان امروز تو تاریخ ١١/٣/٩٠ مامانی واشت مطلب می نویشه که بزلگ شدی بخونی .مامانی بی نهایت تا دوست داره. باباییتم همین طور.از وقتی اومدی همه مث مامان بزلگ (که بابا بزلگ واسه القای اینکه مامان پیر شده که نوه داره و واسه اذیت کردنش می گه پیر ننه) مث بابا بزلگ (که مامان بزلگ در جواب بابا بزلگ بش می گه پیر بابا) مث طاله (به زبون بابا بزلگ همون خاله که مثلا از زبون علی میگه طاله )مث مامان بزلگ و بابا بزلگ (مامان و بابای باباییتو می گم)مث عمو حسین که هر روز زنگ می زنه حالتو می پرسه. آخه عمو حسینم مس مامان بزلگ (که روزای اول تولد قشنگت اون روزا که به خاطر زایمان خیلی حالم بد بوداز اهواز واسه دیدنت ایییییین همه راهو اومد تا رشت.)مث خاله ناهید که تو به دنیا اومدنت کلی کمک مامان کرد.مث دایی هادی و زنش که با اینکه ٥ روزه عقد کردن واسه اولین مهمونی و مسافرت مشترکشون دیدن تو رو انتخاب کردن عزیزم.دیگه بگم واشت مامان که همه از تویه ناز حرف می زنن مامان.و حالتو می پرسن.اسن ما به خاطر تو از تهران اثاث کشی کردیم یه سال اومدیم شمال پیش مامان بزلگ و بابا بزلگ. آخه بی تجربه بودیم مامانی.خاله سمیه اومد. ماشالا هر روز ناز ترو دوس داشتنی تر میشی و بیشتر تو دل مامان بابا و همه جا باز می کنی فوضولم.قبونت برم من.الان که اینا رو مینویسم کنارم خوابیدی. مس یه فرشته ی معصوم و ناز . که گاهی از معصومیتت گریم می گیره. مامانی واشت سر نمازا دعا می کنم که ایشالا عاقبتت ختم به خیر بهشه عشق مامان. ایشالا یار امام زمان(عج) بشی و با شهادت تو رکابش از دنیا به اون دنیا که خیلی بهتر از این دنیای حقیر و ناچیز در برابر اون دنیا بری مامانی فدات. الهی آمین.خدایا خودت همه نینیا رو واشه مامان بابا هاشون و همه مامان بابا ها رو واشه نینیا شون حفظ کن و خودت مراقب همشون باش.
این من و توییم مامان
اینم منو تو و باباییییییی
اینم خودتی تنایی مامانی فدات که عشخ مامانی و باباییتی.خدا به همرات علی مامان